روزگاری پا به این دنیا نهادم
چشم به این دنیا گشودم
گریه کردم ، اشک ریختم
نه کلامی گفتنم بود
نه زبانی که توانم
گریه کردم اشک ریختم
هیچ جز عشق نخواستم
هیچ ، جز آغوش گرمی که مرا در بر بگیرد
روزها گذشت و سالها
*****
این منم هنوز گریان
زبان گفتنم هست توان گفتنم نیست
باز هم دانی چه خواهم ؟؟؟
هیچ جز عشق نخواهم
هیچ ، جز آغوش گرمی که مرا در بر بگیرد
شاعره امینیSH.A
چشم به این دنیا گشودم
گریه کردم ، اشک ریختم
نه کلامی گفتنم بود
نه زبانی که توانم
گریه کردم اشک ریختم
هیچ جز عشق نخواستم
هیچ ، جز آغوش گرمی که مرا در بر بگیرد
روزها گذشت و سالها
*****
این منم هنوز گریان
زبان گفتنم هست توان گفتنم نیست
باز هم دانی چه خواهم ؟؟؟
هیچ جز عشق نخواهم
هیچ ، جز آغوش گرمی که مرا در بر بگیرد
شاعره امینیSH.A
No comments:
Post a Comment